اگر شما یک آمریکایی هستید، او همچنان یکی از کاندیداهای "احتمالی" است. اما اگر در خاورمیانه زندگی می کنید، چه عرب باشید چه اسرائیلی، مسلمان، یهودی یا مسیحی، باید مراقب برنی ساندرز باشید. البته بعد از اینکه در انتخابات ریاست جمهوری 2016 در ایالات متحده به نفع هیلاری کلینتون کنار رفت، مطمئناً نمی تواند با قطعیت از موفقیت صحبت کند. من هنوز هم خاطرم هست وقتی که طرفدارانش به خاطر تصمیم او در کناره گیری به نفع کلینتون به او فحش می دادند خودم فریاد می زدم و می گفتم "نه!". اما شاید او جرأت و انگیزه اش را دارد جلوی هم پیمان های آمریکا بایستد که همیشه از حمایت بی قید و شرط، همه جانبه و غیراخلاقی برخوردار بوده است.
به این نکته توجه کنید که در حال حاضر نمی خواهم اسرائیل را به عنوان هم پیمان مورد بحث معرفی کنم. و در پاراگراف اول هم نمی خواستم بگویم که ساندرز یکی از دو نفر تأثیرگذارترین اعضای یهودی در سنای آمریکا است. در حقیقت ساندرز ملیت، نژاد، مذهب، گذشته اجتماعی و کمال خود را کم اهمیت جلوه داده است طوری که حتی در نظر یک اروپایی بدگمان که هنوز به جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا اعتقادی ندارد، او یک مرد خوب جلوه می کند. برخلاف دونالد ترامپ، او انسان سالمی است. اما او برخلاف اوباما یک مرد همه چیز تمام یا فوق العاده نیست که فکر کند می تواند با ظاهر خوب و قلب مهربانش، رأی دهندگان را به خود جلب کند.
اینکه یک سیاهپوست از رأی سیاهپوستان در آمریکا برخوردار شود در مقایسه با این مسئله که یک آمریکایی یهودی از رأی یهودیان آمریکا برخوردار شود مسئله ای کاملاً متفاوت است. کمپین ساندرز مثل مسائل بی ارزش اقتصادی یا ساخت دیوار مکزیک نیست. شاید در مورد ایران باشد. این کمپین سؤال های زیادی را در بین اصولگرایان مسیحی ایجاد کرده است. اما مهم تر از همه این است که درباره اسرائیل است. و اگر این فرهیخته لیبرال بخواهد یکی از کاندیداهای جدی برای انتخابات 2020 باشد، با بسیاری از یهودستیزان پنهانی در ایالات متحده دیدار خواهد کرد. خیلی طول کشید تا جان کندی، اولین آمریکایی کاتولیک بتواند رئیس جمهور شود، و این تردید را کنار بزند که می تواند نسبت به آمریکایی ها وفاداری بیشتر به پاپ داشته باشد.
کافی است تصور کنید که ساندرز هنگام رویارویی با همین انسان های متعصب و کوته فکر که می خواهند این اندیشه را غالب کنند که او به اسرائیل وفادارتر از کشور خودش است چه رفتاری خواهد داشت. همانطور که یک بار یکی از مجریان تلویزیون گفت، او یک دو ملیتی نیست. او اسرائیلی نیست. او فرزند یک مهاجر یهودی لهستانی است.
او به همان مجری تلویزیونی گفت: "می دانی، پدر من وقتی 17 سال داشت بدون اینکه حتی یک سکه پول در جیبش باشد از لهستان به این کشور آمد. او این کشور را دوست داشت... من هم به وضوح یک شهروند آمریکایی هستم و هیچ تابعیت دوگانه ای ندارم." او در یکی از دیگر مصاحبه هایش گفت: "از اینکه یهودی است احساس غرور می کند" "اما مخصوصاً منظورش مذهب نیست." او بعد از فارغ التحصیلی از کالج در سال 1963 در یک کیبوتص اسرائیلی در نزدیکی حیفا بوده است. هزاران تن از دیگر آمریکایی ها و اروپایی هایی که هیچکدام یهودی نبوده اند نیز چنین کاری کرده اند.
به پیشینه اسرائیلی/فلسطینی او نگاهی بیندازید تا ببینید که ساندرز نه یک صهیونیست متعصب و نه یک مظلوم لیبرال است. همانطور که خیلی ها او را قضاوت کرده اند، او یک دموکرات نیو دیل است. رأی دهندگان جوان تر چپی ممکن است او را یک فرهیخته از طبقه اجتماعی متوسط رو به بالا بدانند، یک چامسکی دیگر – هرچند که این فیلسوف برجسته (یهودی)، این فعال و زبانشناس قبل از انتخابات ریاست جمهوری قبلی گفته بود که در ایالت های چرخشی به کلینتون به عنوان یک رقیب پیشتاز رأی می دهد و نه به ساندرز، تا با رأی نهایی خود ترامپ را کنار بزند. و کار بسیار خوبی کرد.
اما بهتر است چند چیز دیگر را در مورد ساندرز فراموش نکنیم. او همیشه از "حق اسرائیل برای ادامه حیات" دفاع کرده است، همچنین حق آن برای دفاع از خودش، همچنین همیشه حملات فلسطینین به اسرائیلی ها را محکوم کرده است. اما از گروه های لابی یهودیان طرفدار اسرائیل مانند "کمیته امور عمومی اسرائیلیان آمریکایی (AIPAC) دوری کرده است و زمانی از اسرائیل به خاطر ساخت پروژه های ساختمانی برای یهودیان و فقط یهودیان در نوار غربی اشغالی انتقاد کرد، همچنین زمانیکه اسرائیل با جنجال های زیادی در امور سیاسی انتخاباتی یا امور داخلی آمریکا دخالت کرد از آن انتقاد کرده بود.
وقتی بنیامین نتانیاهو در یک جلسه مشترک کنگره در سال 2015 حضور پیدا کرد – با آن استقبال همیشگی و صدام گونه از طرف نمایندگان آمریکایی - ساندرز بیشتر از ترس انتقاد از اسرائیل تا قرار گرفتن در برابر لابی، این سخنرانی را ترک کرد. او به CNN گفت که "او [نتانیاهو] حق ندارد خودش را در بحث های سیاسی آمریکا حضور دهد و در جلسه مشترک کنگره صحبت کند و از ایالات متحده انتقاد کند". این یک روی جدید از یک سیاستمدار آمریکایی است حتی اگر 77 سال سن ساندرز به او ظاهری خردمندانه داده باشد – و آزادی بیش از حد معمول برای یک منتقد اسرائیل.
جنگ غزه در سال 2014 (با تعداد معمول 2100 کشته از بین فلسطینیان که بیشتر آنها شهروند معمولی بودند در مقابل 72 کشته اسرائیلی) ظاهراً نقطه عطفی در انتقادات ساندرز نسبت به کشتار وحشتناک فلسطینیان-اسرائیلی ها است. او در مورد "حملات اسرائیلی ها صحبت می کند [آنطور که گفته شده است] و اینکه صدها نفر از مردم بی گناه کشته شده اند - از جمله تعداد زیادی زن و کودک" و به حملات هوایی سنگدلانه اسرائیل با عنوان "نامتناسب" و "کاملاً غیر قابل پذیرش" اشاره می کند. برخلاف هیلاری کلینتون، او در سخنرانی کنفرانس سیاست 2016 در AIPAC حضور چندان راحتی نداشت. او در این سخنرانی گفت که "احمقانه است که دولتمردان نتانیاهو پیشنهاد می کنند ساخت تعداد بیشتری ساختمان در نوار غربی، پاسخ مناسبی به بسیاری از خشونت های اخیر است. همچنین اینکه دولت نتانیاهو صدهامیلیون شکل از عایدات مالیاتی را به فلسطینیان تحویل نداده است به هیچ عنوان قابل قبول نیست."
اما اضافه می کند اینکه "رئیس جمهور" فلسطین، محمود عباس، (علامت نقل قول برای اشاره به مردی که مدت ها است از نظر قانونی رئیس جمهور نیست)، "پیمان اسلو" را ملغی اعلام می کند هم قابل قبول نیست. این اظهارات می تواند اینطور قابل فهم باشد - فقط در صورتی که عباس به دلیل ادامه ساخت مجتمع های یهودی در سرزمین اعراب که تا حد زیادی باعث نقض این پیمان شده است، اسلو را تهدید کرده است. بعداً در یک نامه محرمانه سنا به ترغیب AIPAC، ساندرز کلیه حقوق را به اسرائیل داد و از سازمان ملل انتقاد کرد که چرا انتقاد نابه جایی از اسرائیل داشته است و تلاش های "آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک" (UNRWA) را کم ارزش جلوه داده است. او بعداً گفت که خودش شخصاً نامه را ننوشته است هرچندکه نامه به امضای او بوده است، و این گفته او کمی مانند عذرخواهی از فلسطینیان بعد از زیر گرفتن آنها است.
او به مخالفت و مقابله با تابوی اعظم نزدیک می شود، یعنی ارتباط مقدس نظامی-اقتصادی بین اسرائیل و آمریکا که هیچ کاندیدای دیگری قبلاً در مورد آن صحبت نکرده بود، اقدامی که کمی از نوع چامسکی و کمی از نوع اوباما بود. او گفت که "آنچه که باید انجام شود این است که ایالات متحده آمریکا باید سیاستی در قبال خاور میانه داشته باشد که به صورت یه دست اجرا شود، نه اینکه فقط حجم نامحدودی پول و حمایت نظامی در اختیار اسرائیل قرار گیرد، بلکه با حفظ احترام و شأن هر دو طرف آنها را مورد تهدید قرار دهیم و همه تلاش خود را به کار ببریم تا آنها را به سر میز مذاکره بکشانیم."
اما وقتی به لیبرال های J Street گفت که حمایت دونالد ترامپ از صلح زیاد هم موفقیت آمیز نیست، با تأیید از طرف رقیبش Norman Finkelstein مواجه شد. "سؤال اصلی این است که: صلح در چه زمینه هایی و با چه توافق هایی؟ آیا "صلح" به این معنی است که فلسطینیان باید تحت فرمانروایی بی چون و چرای اسرائیلی ها زندگی کنند، در یک مجموعه از ساختمان های به هم پیوسته در نوار غربی و غزه؟ این قابل تحمل نیست و این صلح نیست.
"اگر فلسطینیان در مناطق اشغالی نتوانند برای خودشان تصمیم بگیرند، آیا حق شهروندی و حقوق برابری را در کشوری مستقل خواهند داشت، در حقیقت آیا کشور با اکثریت یهودیان تمام خواهد شد؟ این سؤال ها بسیار مهم و جدی هستند توصیف کننده اهداف و همکاری های منطقه ای گسترده تر آمریکا است."
اگر می خواهید ببینید ساندرز در برابر یهودیان آمریکایی که مطمئناٌ به او رأی نخواهند داد در چه جایگاهی قرار دارد، فقط کافی است به نقد روزنامه نگار Andrea Peyser در "New York Post" در سال 2016 نگاهی بیندازید. او نوشته است: "برنی ساندرز یک یهودی کامل نیست". "او یک یهودی است – یک ضد اسرائیلی بدون حضور در فعالیت ها، به نوعی یک عبری است ... آنچه که در مورد پاسخ اسرائیل به پرتاب راکت بر سر شهروندان "نامناسب" است چیست برنی؟" او گفته است که ساندرز "یک رویکرد سیاسی بسیار چپ گرایانه را به کار گرفه است، در کنار مخالفان و کسانی قرار گرفته است که از اسرائیل متنفرند، و این تأثیری ندارد".
اما برنی ساندرز می تواند بدون تعمق درباره این مسائل صحبت کند. وقتی حضار ضد اسرائیلی در ورمونت صحبت های او را قطع کردند، او به آنها گفت خفه شید – و همین اقدام به تنهایی باعث تحریک چپی ها شد، و آنها فوراً به خاطر طرفداری از اسرائیل او را محکوم کردند. او درباره خطرهای حماص صحبت کرد، اما قوانین آمریکایی را نیز محکوم کرد که تحریم های علیه اسرائیل و مجتمع های اسرائیلی در نوار غربی را ممنوع می کنند (قانون عدم تحریم اسرائیل) بر این اساس که به آزادی بیان در آمریکا صدمه می زند.
او اکنون به خاطر نقض توافق نامه اتمی با ایران، ترامپ را مورد انتقاد قرار داده است، همچنین عربستان سعودی را به خاطر جنگ یمن و اسرائیل را به خاطر کشتن فلسطینیان در حصارهای نوار غزه مورد سرزنش قرار داده است. او همچنین از آن خبرنگار سلطنتی، Thomas Friedman به خاطر اینکه فلسطینیان را مقصر اصلی دردهایشان معرفی کرده است انتقاد کرده است. پس امور آنچنان هم بد نیستند.
مطمئناً نباید فراموش کنیم که سیاست آمریکا بیمارگونه و بی حس است، نیاز کامل به آگاهی از نحوه دسترسی به قدرت وقتی هیچ جایگزین دیگری وجود ندارد، استفاده از عبارت "مصالحه" به جای "تمکین"، فشارهای فردی که ممکن است در برابر حریف یهودی ریاست جمهوری مورد استفاده قرار بگیرد. من مطمئن نیستم که برنی ساندرز بتواند در برابر همه اینا مقاومت کند. باز هم یادآوری می کنم که چطور Judge Richard Goldstone که دو هفته پیش در موردش مطلبی را نوشتم به عدالت برای فلسطینیان اعتقاد دارد و چقدر شیوا و فصیح در گزارش مبسوط سازمان ملل در مورد رنجی که در جنگ 2008-2009 در غزه داشتند صحبت کرده است. اما او بعد از فشاری که از طرف گروه های یهودی و خانواده یهودی خودش تحمل کرد، حرف هایش را پس گرفت و به کسانی که به او اعتماد کرده بودند پشت کرد.
مطمئن باشید که برنی ساندرز Goldstone’s Calvary را می شناسد، اما ممکن است روحیه سخت تری داشته باشد. اگر عرب ها باهوش باشند، مراقب ساندرز هستند، هرچند که گول ظاهر ترامپ را خورده اند. اسرائیلی هایی که زندگیشان به وابستگی هرچه بیشتر انها به آمریکایی ها بستگی دارد و همچنین دلگرمی های قبلیشان، ممکن است از او بترسند.
یک مورد قطعی این است که اگر ساندرز در انتخابات 2020 شرکت کند، همدستی آمریکا و اسرائیل در امور خاور میانه از حالت ممنوعه خود خارج می شود.
روزنامه اینیدیپندنت- رابرت فیسک
برگردان فارسی از کاملیا انتخابی فرد